آل باوند
آلِ باوَنْد، سلسلهای از امیران محلی مازندران، منسوب به باوندی شاپور، احتمالاً از نوادگان قباد، شاه ساسانی، که میان سالهای 45-750ق / 665- 1349م، به نام اسپهبدان یا شاهان مازندران در 3 دوره بر بخشهایی از مازندران و گیلان فرمان راندند.
سابقۀ تاریخی
قباد ساسانی پس از درهم شکستن رومیان و سرکوب کردن قبایل هون، با رایزنی موبدان، پسر مهتر خود کَیوس (کاووس) را برای رویارویی با ترکانی که به خراسان و طبرستان هجوم آورده بودند، ولایت پَذَشْخُوارگر (طبرستان) داد (ابن اسفندیار، 41). شاید چنانکه مارکوارت گفته، شخصی که تئوفانس او را پسر قباد و موسوم به پَذَشْخُوار شاه میداند، همین کیوس یا کاووس باشد (کریستن سن، 377). کیوس و به تعبیری «آدم آل باوند» (ابن اسفندیار، 147) در دامن مزدکیان پرورش یافت و چنین مینماید که به همین سبب از سوی پدر که بعدها از پشتیبانی مزدکیان دست بداشت، به ولایتعهدی نرسید. اما پس از مرگ قباد، به تحریک مزدکیان مدعی تاج و تخت شد و بر خسرو انوشیروان تاخت، اما شکست خورد و اسیر شد و چندی بعد به قتل رسید. شاپور پسر کیوس که همراه پدر به مداین تاخته بود به دستور انوشیروان در همانجا سکنیٰ گرفت و تا پایان روزگار هرمزد، شاه ساسانی، در آنجا بود و اندکی بعد درگذشت (همو، 152). از او پسری به نام «باوْ» بر جای ماند که چندی بعد به طبرستان رفت و دولتی در آنجا بنیاد نهاد. آل باوند در طول 7 قرن حکومت خود به 3 شاخه تقسیم شدند: کَیوُسیَه، اِسْپَهبدیَه، و کین خوازیه. مرکز حکومت آنها در آغاز، سرزمینی به نام فِریم (= فرَیم، پِریم یا قارِنْ) در کنار شهریارکوه واقع در شرق سلسله کوههای طبرستان بود. عدهای از امیران این سلسله «شهریار» نام داشتند و شاید ارتفاعات موسوم به شهریارکوه که مقر نخستین امرای این سلسله بوده، نام خود را از همانها برگرفته باشد (حدودالعالم، حواشی مینورسکی، 387).